چه قشنــــــــگه دستاتو بزاری تو دستام
روی برف ها قـــدم بزنی ، پا به پام
چه قشنـــــــگه همیشه هستی پیشم
واسه همینه هر روز ، عاشـــــق تر میـــــشم ..!
خدا قسمت “داشتنت” را به من نداد
شاید کسی تو را بیشتر از من “دعا” کرده بود
حال مرا نه تو میدانی ، نه مردم این آبادی
حال مرا آسمانی میداند …
که مدتهاست منتظر باران است
و زمینی که دلتنگ قدمهای بارانی عابرانش
نه کسی منتظر است …
نه کسی چشم به راه …
نه خیال گذر از کوچه ی ما را دارد
نه شبی می شود برایم ماه
بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست ؟
وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از یک ، آه …
صفحات سایت