گريه كردم گريه كردم كه شايد بدوني بگي برميگردم
امشبم زول زدم مثل هرشب به عكست رو ديوار
گريه كردم گريه كردم كه شايد بگيري تو دستاي سردم
كجايي بيا كه خيلي تنهام
كجايي كه تاريكه دنيام
برات مينويسم يه نامه
كجايي كه غم تو چشامه
كجايي كه من بي قرارم
كجايي كه طاقت ندارم
كجايي بيا بسه دوري
چجوري تونستي چجوري
♫♫♫♫♫♫
امشبم مثل هرشب يه نامه برات مينويسم مينويسم
مينويسم ميخوام خون بشه چشم خيسم
امشبم پُر شده كاغذ از اسمت از اشك چشمم
مينويسم مينويسم ميخوام باورت شه ديوونم عزيزم
كجايي بيا كه خيلي تنهام
كجايي كه تاريكه دنيام
برات مينويسم يه نامه
كجايي كه غم تو چشامه
كجايي كه من بي قرارم
كجايي كه طاقت ندارم
كجايي بيا بسه دوري
چجوري تونستي چجوري
ﺍﺳﻤﺶ ﺍﺯ ﻣﻮﺑﺎﻳﻠﺖ ﭘﺎﻙ ﻣﻲ ﺷﻪ .
ﻣﺴﻴﺠﺎﺵ ﺩﻳﻠﻴﺖ ﻣﻲ ﺷﻪ ..
ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﺕ ﻣﻴﮕﻲ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻳﻦ ﺟﻠﻮﻡ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﺑﻴﺎﺭﻳﻦ .
پيش همه بديشو ميگي و 1000 تا دليل مياري كه بهتر شده كه رفته
ﺍﻣﺎ ..
ﺑﺎ ﺟﺎﻱ ﺧﺎﻟﻴﺶ ﺗﻮ ﻗﻠﺒﺖ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ.
ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﺸﺎﺑﻪ ﺍﺳﻤﻲ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ ..
ﺑﺎ ﺍﻫﻨﮕﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﮔﻮﺵ ﻣﻴﻜﺮﺩﻱ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲﻛﻨﻲ ..
ﻭﻗﺘﻲ ﻏﺬﺍﻳﻲ ﻛﻪ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻩ ﺭﻭ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﻱ ﻭ ﻳﺎﺩﺕ
ﻣﻴﺎﺩﺵ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ ...
ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯﺕ ﺳﺮﺍﻏﺸﻮ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻥ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ ...
ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻴﻜﻪ ﻛﻼﻣﺸﻮ ﻣﻲ ﺷﻨﻮﻱ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ ..
ﻭ ﻭﻗﺘﻲ ﻣﻲ ﺩﻭﻧﻲ ﺩﻳﮕﻪ ﺣﺘﻲ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺳﺘﻮ
ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﻭ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﻧﻪ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ .....
مــــــــــــــــــــــــــيــــــــــــــــمــيــــــــــــــــــري
برای خواندن رمان به ادامه مطلب مراجعه کنید.
هيــــــــــچ زني را نبايد كَـــــــــــــــم دوست داشت!
يا بايد ديــــــــــــوآنــــــــــه وآر دوست داشت..
يا اَصــــلــــــــــــــاََ دوست نداشت..
كَـــــــــــــــــم دوست داشته شدن براي زنــــــــــهــــــآ,
مَـــــــــــــرگـــــــبــــــــــــــــآر است!
حســــــرت !
يعنے رو بـﮧ رويــــــــمـ نشستـﮧ اے
و باز خيســـــے چشمـــانـــمـ را
آن دستمال خشكــ بے احساس پاكــ كنــــد .
حســــــرت !
يعنے شانـﮧ هايت ، دوش بـﮧ دوشــــــمـ باشد
اما نتوانـــم از دلتنگے بـﮧ آن پناه ببـــــــرم.......
حســــــرت !
يعنے تــــ ــــو
كـﮧ در عين بـــــــــودنت داشتنتــ را آرزو مے كنــــــــم .
بـِــﮧ سَـلـامـَتـﮯِ اونـايـﮯ ڪـﮧ مُـخـاطـَبِ خـاصـِشـون خـُداسـت
بـِــﮧ سـَلـامـَتـﮯِِ اونـايﮯِ ڪـﮧ شـَبـا بـِــﮧ خـُـدا شـَب بـِخـيـر مـيـگـَن
سـَلـامـَتـﮯِِ اونـايـﮯِِ ڪـﮧ صُـبـح بـايـادِخـُدا ازخـواب بيــدارمـيـشـَن
سـَلـامـَتـﮯِِ اونـايـﮯِِ ڪـﮧ خـُدا هـَمـﮧ دارُ نـَدارِشــونـﮧ
بِـبـيـن مـَنـونـيـگـا ؟! آره ...
بـﮧ سـَلـامـَتـﮯِِ مَـن ، سـَلـامـَتـﮯِِِ تـــو ... ❤
به انتهاي بودنم رسيده ام...
اما …
اشك نمي ريزم …
پنهان شده ام پشت لبخندي كه درد ميكند …
دلم ميخواهد فرياد بزنم بگويم:
من مترسكه خاطرات تو نيستم!
درست مثل ديوانه اي
كه اصرار دارد بگويد من ديوانه نيستم
راستي!گفته بودم؟
من ديوانه نيستم .
.
سرسبز دل از شاخه بریدم، تو چه کردی؟
افتادم و بر خاک رسیدم، تو چه کردی؟
من شور و شر موج و تو سرسختی ساحل
روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟
هرکس به تو از شوق فرستاد پیامی
من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی
مغرور، ولی دست به دامان رقیبان
رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟
ای عشق، ببین من چه کشیدم تو چه کردی
چشمانت را با نگاه ڪسے آشنا ڪـטּ ڪہ زنـבگے را בرڪ ڪرבه باشہ
سرت را روي شانہ ہاے ڪسے بگذار
ڪہ از صـבاے تپشہاے قلبت تو را بشناسہ
آرامش نگاهت رو بہ قلبے پيونـב بزטּ ڪہ بے رياتريـטּ باشہ
لبخنـבت را نثار ڪسے ڪـטּ ڪہ בل بہ زمين نـבاבه باشہ
رويايت رو با چہره ے ڪسے تصوير كـטּ
ڪہ زيبايے را احساس ڪرבه باشہ
چشم بہ راه ڪسے باش ڪہ تو را انتـــظار ڪشيده باشہ
اما عاشق ڪسے باش ڪہ تڪ تڪ سلولہاي بـבنش
تقـבس عشق را בرك ڪنـב
❃
قوي كسي است كه,
نه منتظر ميماند كسي خوشبختش كند،
و نه اجازه ميدهد كسي بدبختش كند!!
هر گاه زندگي را جهنم ديدي,
سعي كن پخته از آن بيرون آيي...
سوختن را همه بلدند!!
زندگي هيچ نميگويد, نشانت ميدهد!!
با زندگي قهر نكن... دنيا منت هيچكس را نميكشد...
يكي رفت و، يكي موند و، يكي از غصه هاش خوندو يكي برد و،
يكي باخت و، يكي با قسمتش ساختو
يكي رنجيد، ""يكي بخشيد""
يكي از آبروش ترسيد
يكي بد شد، يكي رد شد،
يكي پابند مقصد شد
تو اما باش،
"""خدا اينجاست...!!
با خود عهد بستم كه به چشمانم بياموزم،
فقط زيبائي هاي زندگي ارزش ديدن دارد،
و با خود تكرار مي كنم كه يادم باشد،
هر آن ممكن است شبي فرا رسد،
و آنچنان آرام گيرم كه ديدار صبحي ديگر برايم ممكن نگردد،
پس هرگز به اميد فردا "محبت هايم را ذخيره نكنم "،
و اين عهد به من جسارت مي دهد كه به عزيزترين هايم ساده بگويم :
خوشحالم كه هستيد.....