نخی به انگشت میبندم تا به یاد بیاورم . . .
مدتهاست از یاد برده ای مرا ! ! !
لبخندت را که نثار نگاهم میکنی دلم آب می شود . . .
همچون تکه یخی که بی هوا می افتد در یک لیوان چای داغ !
تو عاشقم کردی،منو ولم کردی . . .
ساده تو از قلبم،مهرتو وا کردی ! ! !
چیزی ازم نپرس،خوبه شرایطم . . .
دنبال من نیا،من بی تو راحتم ! ! !
یادآوری نکن به من گذشته رو . . .
حتی به من نگو از پیش من نرو ! ! !
این روزها سر انگشت احساسم چنگال نفرتیست . . .
که در پستوی خیال خراش می دهد یادت را ! ! !
روزی تمام تو را دور می ریزم . . .
همیشه امید به وجود قرص تو بستم ! ! !
ای مهربان ترین آموزگار زندگی ام . . .
پدرم،بیش از اندازه دوستت دارم ! ! !
عجب حس قشنگی وقتی که هستی تو کنارم . . .
چقدره آروم قلبم جز تو خواسته ای ندارم ! ! !
وقتی میبینم چشاتو روبه روم دیوونه میشم . . .
من از این طرز نگاهت هیچوقت سیر نمیشم ! ! !
عاشقی رو خودت یاد دلم دادی نرو . . .
نمیگیره کسی تو دل من جای تورو !
نرو اینجا بمون فاصله رو ساده نگیر . . .
وجودت رو از این عاشق دلداده نگیر !
روزهـــایــی کـــه مـی بینمت، نفســـــم مــی گیـــــــــرد...
و روزهــــایـــــی کـــــه نیستـــــی، دلـــــــــــــــــم...
اما تـــــــــــــو بـــــاش...!
تحمـــــل اولـــی آســان تـــر است...
کو رفیق راز داری؟ کــــــــــــــو دل پرطاقتی؟
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گـــــــــرفت
شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتـــــــــــی
تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد
غنچهای در باغ پرپر شد ولی کــــــــو غیرتی؟
گریه میکردم که زاهد در قنوتم خیره مــــــــاند
دور باد از خرمن ایمان عــــــــــــــــــــاشق آفتی
روزهایم را یکایک دیدم و دیـــــــــــــــدن نداشت
کاش بر آیینه بنشیند غبار حســـــــــــــــــــرتی
بسکه دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد
باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتــــــــــــــی
من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تـــــــــــــــــــو
آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــی
شراب که شدم بیا
تو جام بیاور من جان
جام را خالی از جان کن
هراسی نیست...
فقط تو خوش باش
همین مرا کافیست...
شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم
تو چیستی که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق سرگشته روی کردابم
تو در کدام سحر بر کدام اسب سپید
تورا کدام خدا
تو را کدام جهان
تو از کدام ترانه تو از کدام صدف
تو در کدام چمن همره کدام نسیم
تو از کدام سبو
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه
چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه
مدام پیش نگاهی ، مدام پیش نگاه
کدام نشاه دمیده از تو در تن من
که ذره ها وجود تو را که می بیند
به رقص می آیند
سرود می خوانند
چه آرزوی محالیست زیستن با تو
مرا همین بگذارند یک سخن با تو
به من بگو که مرا از دهان شیر بگیر!
به من بگو که برو در دهان شیر بمیر
بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف
ستاره ها را از آسمان بیار به زیر
تو را به هر چه تو گویی به دوستی سوگندa
هر آنچه خواهی از من بخواه ، صبر مخواه
که صبر راه درازی ، به مرگ پیوسته ست
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
تو دور دست امیدی و پای من خسته ست
همه وجود تو مهر است و جان من محروم
چراغ چشم تو باز است و راه من بسته ست
امــروز هـم مطابق معمـــــول ناتمــــام
خوش كرده ام كنارتو دل وا كنم كمی
همسایه ی همیشه ی ناآشنا؛سلام
ازحال و روز خودكه بگویم،حكایتی است
بـی صفحه زندگانــی بـی روح و كم دوام
جــویای حـــال از قلــم افتاده هـــا مباش
ایام خوش خیالی و بی حالی ات،به كام!
دردی دوا نمی كنــد از متن تشــنه ام
چیزی شبیه یک دل در حــال انهــــدام
در پیشگــاه روشــن آییــنه می زنـــم
جامی به افتخــــار تو با بــاد روی بــام
باشد برای بعد اگــــر حرف دیگری است
تا قصه ای دوباره از این دست، والسلام!
م ﺂ ﺍَﺯ ﺍﻭﻧﺎﺷــــــــ ﯾـــﻤـــ ﮐــِﻪ ﻓَﻘَـב .. ..
ﺑــــــﺂ ﻣُـ בِﻝ ﺧﻮ בِﻣﻮﻥ ﺣﺂﻝ ﻣﯿــــــ ﮐُﻨﯿــــــ ﻣـــ ... !!
ﺑـــﺂ ﻣﺂ ﺣﺂﻟــــــــ ﻧِﻤﯿـــــــﮑُﻨﮯ ﻫِﺮﺭﺭﺭﮮ ... !!! ×
.
.
ﺑﺎ ﻫﺮ ﻧﺮ ﻭ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﺗﺎﺏ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻡ
ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺎﻝ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻦ ..
.
.
ﻣﯿﮕﻤـــــﺎ
ﺷﺎﻣﭙﻮ ﻧﺮﻡ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﯼ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؟؟
ﺁﺧــﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﻌﻀﯿـــﺎ ﻻﺯﻡ ﻣﯿﺸﻪ !
+ ﻭﺍﻗﻌﻨﻢ ﻻﺯﻣﻪ .. .
.
.
ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ
ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺪﻟﯽ
ﺍﯾﻪ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺎﻝ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ
ﮔﻤﺸﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭ
.
.
ﻃﺮﻑ ﺍﯾﻦ ﻗﺪ ﻣﯿﮕﻪ
ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻢ من اينم
ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﯾﻨﻤﻮ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ
ﻓﮏ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﻭﻧﻪ ... . : ((